هواپيماي سي فايو كالاگسي يكي از هواپيماهاي ترابري سنگين ساخت آمريكا ميباشد كه در نوع خود با توجه به اندازه بسيار بزرگ و چهار موتور جت خيلي پرقدرتش ، هواپيمايي منحصر بفرد بشمار ميرود بطوريكه اكثر بارهاي حجيم و در عين حال سنگين بوسيله آن به اقصي نقاط جهان منتقل ميگردد .
اين هواپيما هميشه رنگ نقره اي خاصي داشته و با بالهاي متمايل به پائين خود از زيبايي خاصي نيز برخوردار است . چرخهاي جلو دماغه آن چهار عدد و چرخهاي عقب نيز 24 عدد ميباشند كه اين موضوع بخوبي نمايانگر عظمت و قدرت بالاي آن است .
ايده طراحي و ساخت هواپيماي سي فايو در تابستان سال 90 به ذهنم خطور كرد كه بعد از آن يكماه در مورد آن شروع به تحقيقات و بررسي هاي كاملي كرده و با توجه به عدم وجود نقشه ، شروع به طراحي نقشه براساس مواد موجود نمودم . البته كشيدن نقشه آن راحت نبود و چندين بار تغييرش دادم تا نتيجه مطلوب را توانستم بگيرم .
بعد از اتمام رسم نقشه آنرا به چندين نفر از مربيان ساخت مدل نشان دادم كه همگي اصرار داشتند اين هواپيما نميتواند از فوم برد ساخته شود چرا كه فوم برد از استحكام لازم برخوردار نيست .
اما من كله شق تر از آن بودم كه از طرح خودم منصرف شوم ، از طرف ديگر با توجه به تجربيات موفق قبليم در ساخت هواپيماهاي مختلف از فوم برد ، كاملا به عملي بودن طرحم اعتقاد راسخ داشتم و ميدانستم كه ميتوانم در ساخت سنگينترين هواپيماي مدل ساخته شده از فوم بردم موفق باشم .
خب معلوم است كسي كه ميخواهد پيشرو بوده و طرحهاي متحورانه خودش را عملي نمايد بايد خيلي زحمت كشيده و پيه همه چيز را به تنش بمالد پس بنده هم اينكار را كرده و شروع به عمليات ساخت نمودم .
با توجه به اينكه هواپيماي واقعي سي فايو داراي چهار موتور ميباشد بنده هم آنرا براي چهار موتور الكتريكي طراحي كرده و بعد از سه ماه كار مداوم بالاخره نسخه الكتريك آن آماده پرواز شد. ولي بعد از اولين پرواز و صدمه ديدن دماغه آن فهميدم كه كارم دوتا ايراد اساسي دارد ، اول اينكه چرخهاي عقب در جاي مناسب قرار ندارند (عقبتر از محل) كه باعث شد هواپيما در اولين پروازش از زمين بلند نشده و با دادن الويتور زياد ، يهو از زمين كنده شده و به حالت استال برود .
دومين ايراد كارم اين بود كه فهميدم موتورهاي الكتريكيم براي مدلي با اين وزن كم هستند و بايد از موتورهاي قويتري استفاده نمايم . بهمين منظور بال را از حالت چند تكه در آورده و مجبور شدم از نو يك بال جديد با طراحي مناسب براي موتورهاي سوختي بسازم تا خيالم از طرف استحكام بال و اتصالات آن به بدنه كاملا راحت شود .
بعد از آماده شدن بال و نصب پايه هاي موتور ، دو عدد موتور سوختي سايز 55 بر روي آن بستم كه يكي از موتورها نو و ديگري خيلي كاركرده بود و اين موضوع ذهن بنده را بخود مشغول كرد چرا كه اگر يكي از موتورهاي هواپيماي دو موتوره در حال پرواز خاموش شود ، هواپيما شروع به چرخيدن نموده و كاملا از كنترل خارج ميگردد بنابراين با ترس و لرز فراوان شروع به آماده سازي مقدمات اولين پرواز نسخه سوختي نمودم .
بعد از انتشار خبر آماده شدن نسخه سوختي جهت پرواز ، دوستان مربي هشدار دادند كه براي پرواز حتما بايد دور هردو موتور يكسان باشد وگرنه هواپيما در حين پرواز به يك سمت چرخيده و كنترل آن را سخت خواهد نمود . بنابراين بنده به كمك آقاي بهاور شروع به تنظيم دور موتورهاي آن نموديم كه در نهايت هم نتوانستيم آنها را كاملا هماهنگ نمائيم بنابراين براي دور هر موتور كليد مستقلي برروي راديو كنترلم تنظيم كردم تا بتوانم حين پرواز دور موتورها را بصورت مستقل تغيير دهم .
براي اينكار دو سروي مستقل براي دو موتور تعبيه كرده و با توجه به اينكه راديوي من هايتك آرورا است هر كدام ار سروهاي گاز موتور را بر روي كنترلهاي گوشواره اي بغل راديو تنظيم كردم تا بتوانم ميزان گاز هرموتور را بصورت مستقل تنظيم نمايم.
در صبح يكي از آخرين روزهاي پائيزي به همراه آقاي بهاور ، بدنه و بال را بر روي باربند ماشينم بسته و راهي باند پرواز تورقوز تهران شديم تا اولين پرواز نسخه سوختي آنرا بسلامتي انجام دهيم . وقتيكه به باند رسيديم بهمراه نسيم ملايمي كه صورتمان را نوازش ميداد بال وبدنه بزرگ هواپيما را مونتاژ نموده و شروع به زدن سوخت به باكهاي آن نموديم . با توجه به دقتهاي لازم براي اولين پرواز ؛ مقدمات اوليه كار حدود يكساعت و نيم به درازا كشيد .
در ادامه با زدن استارت و روشن شدن موتورها شروع به هماهنگ نمودن نهايي دور آنها كرده و آماده براي پرواز سرنوشت ساز شديم . اصولا بنده در پرواز اول هر هواپيمايم يك بار تاكسي نموده و تا يك سوم گاز ميدم تا عكس العملهاي احتمالي هواپيما مشخص شده و سپس به پرواز اصلي اقدام ميكنم .
بنابراين آرام آرام بسمت اول باند تاكسي كرده و در موقعيت تيك آف قرار گرفتم . سپس تا حدود 30 درصد گاز دادم كه هواپيماي گالاكسي شروع به حركت روي باند نمود اما در ادامه مسير ، شروع كرد به چپ و راست منحرف شدن كه اين امر از دو عامل ناشي ميشد اولي زياد بودن فرامين چرخ و دومي مربوط به ساختار چرخهاي عقب بود كه بدليل زياد بودنشان هر كدام يك سازي ميزدند كه بر حركت هواپيما روي يك مسير راست تاثير منفي ميگذاشت .
براي حل موقتي اين مشكلات ميزان حركت فرامين چرخ جلو را از روي راديو كنترل كم نموده و اين بار تصميم گرفتم فول گاز داده و تيك آف نمايم . پس باند را دور زده و دوباره به اول باند برگشته و بعد از چكينگ هاي نهايي ؛ بسرعت گاز هردو موتور را تا انتها باز نموده و سعي كردم گالاكسي را روي باند در خط مستقيم نگه دارم تا از زمين بلند شد .
لحظه بسيار باشكوهي بود ، هنوز باور نميكردم كه گالاكسي از زمين كنده شده و دارد پرواز ميكند .
برخلاف انتظارم گالاكسي روي هوا بسيار پايدار بوده و خيلي نرم و راحت پرواز ميكرد . با توجه به فول بودن موتورها ؛ هواپيما بسرعت به آخر باند رسيد كه من سعي نمودم به آرامي از سمت چپ دور بزنم ولي اين كار را خيلي با احتياط و وسواس انجام ميدادم چرا كه دوستان ديگر توصيه كرده بودند بايد مواظب استال نمودن آن باشم ولي در عمل نه تنها از استال خبري نبود بلكه گالاكسي زيادي پايدار بود .
بعد از سه بار دور زدن روي باند احساس كردم كه در اثر هيجان و استرس ناشي از اولين پرواز ؛ دستام دارند ميلرزند و از بس كه قبلم تند ميزند توانايي روي پا ايستادن را ندارم . در نتيجه گاز موتورها را كم كرده و شروع به كم كردن ارتفاع نمودم كه اينكار استرسم را بيشتر كرد چرا كه بيشترين كرشها هميشه در زمان لندينگ رخ ميدهند بنابراين من هم با وسواس خاص و رعايت همه جوانب ايمني ، ارتفاع هواپيما را به حدود 10 متر رسانده و سعي كردم كاملا روي باند قرار بگيرم .
ولي بار اول چون سرعتم براي فرود هنوز زياد بود در نتيجه يكبار ديگر دور زده و براي بار دوم سعي در نزديكي به باند و قرار گرفتن در موقعيت مناسب نمودم ولي بار دوم هم هواپيما براي فرود آماده نبود بنابراين گاز داده و شروع به دور زدن نمودم .
براي بار سوم به محض اينكه هواپيما در امتداد باند قرار گرفت ؛ گاز موتورها را تا 10 درصد كم كرده و آرام آرام به سطح باند نزديك شدم . لحظه بسيار حساس و در عين حال زيبايي بود .به محض تماس چرخهاي عقب گالاكسي با سطح باند تراتل كات داده و موتورها را خاموش كردم تا از سرعت هواپيما كاسته شده و قبل از رسيدن به انتهاي باند بايستد كه اينكار خوب جواب داده و سي فايو بعد از حدود 30 متر دويدن روي باند بالاخره ايستاد .
خب به نظرتون در اين لحظه من چيكار كردم ؟؟؟؟ هيچي ؛ من بعد از ايستادن هواپيما نه تنها هيچكاري نتوانستم انجام بدم بلكه حتي نتوانستم روي پا واستم و راديو را روي زمين گذاشته و ولو شدم .
وقتي خبر پرواز موفقيت آميز سي فايو به دوستان مدل كار ديگر رسيد همگي شروع به تشويق كرده و از اينكه توانسته بودم با وجود همه مشكلات ؛ سنگين ترين هواپيماي فوم بردم را ساخته و بخوبي پرواز بدهم بهم تبريك ميگفتند.
اكنون كه دو سال از اولين پرواز سي فايو ميگذرد هنوز هم لذت آن پرواز زيبا از ذهنم خارج نشده و با قطعيت تمام ميتوانم بگويم كه اولين پرواز سي فايو بهترين پروازم و صداي موتورهاي آن بهترين صداي شنيده شده تمام عمرم در باند پرواز ميباشند .
ساخت و پرواز اين مدل به من ثابت كرد كه اگر جوان ايراني بخواهد كاري را انجام بدهد حتما ميتواند در آن موفق باشد به شرطي كه ايده خوب و در عين حال مطالعات كاملي روي موضوع انجام داده باشد .